- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگـاهم کن سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن درختی بیثمر هستم، برایت دردسر هستم خزانم، شاخهای زردم، کمی آقا نگاهم کن نشستم با دو چشم تر، خجالت میکشم دیگر ازین طرزِ عملکردم، کمی آقا نگاهم کن نکن قلب گدا را خون، نگو سائل برو بیرون فقیرم، از همه طردم، کمی آقا نگاهم کن نـدارم بـیـم رسـوایی، به امید تـمـاشـایی دم میخـانه میگردم، کمی آقا نگـاهم کن برای وصل جنت نه، وُفور ناز و نعمت نه به عشقت نوکری کردم، کمی آقا نگاهم کن ز هجرانت نمردم من، به دردت هم نخوردم من فـدای غـربتت گردم، کمی آقا نگـاهم کن به سـوز سیـنۀ زهـرا، به آه زینب کبری صدایت میزنم هر دم، کمی آقا نگاهم کن امان از شام و ویرانه، عقیله بود و بیگانه دو جمله روضه آوردم، کمی آقا نگاهم کن به یاد غربت زینب، خرابه میروم هر شب شبیه جغـد شبگـردم، کمی آقا نگاهم کن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
حس من این است هردم بیوفاتر میشوم دائما از یوسف زهـرا جـداتر میشوم اشک هـایش را نمیفـهمـد دل آلـودهام هر چه یادم میکند بیاعتناتر میشوم بندهای بیدست و پا هستم، زمان معصیت دست و پا گم میکنم، بی دست و پاتر میشوم جای من العفو میگوید که راهم میدهند من ولی جای تشکر بی حیاتر میشوم با همه رسواییام وقتی به دادم میرسد با نـگـاه مـهـربـانـش آشـنـاتر میشوم هرچه هم بد باشم آخر سائل این خانهام بـا گـدایی کـریـمان پُـر بهـاتر میشوم بر دل آلودۀ خود آب و جـارو میزنم چونکه با این گریه کردن با صفاتر میشوم در میان روضه از نفسم رهایم میکنند با سلامی بر حسین از خود رهاتر میشوم درد من جان دادن آقا است زیر نیزهها حاجت درمان ندارم، مبـتلاتر میشوم
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
آشــفــتـهام شـبــیــه دلِ بــیقـــرارهــا بی رنگ و روست،روی تمام بهارها از آیـنـه نمیشود هـیـچ انتـظار داشت وقـتی نشسته است به رویـش غـبارها شیـریـنیِ وصال به قـدر فـراق نیست خـستـه نمیشـوم من از این انتظارها ایـن روزگـار کـفـر مـرا در مـیآورد وقـتی که بی تـو میگـذرد روزگـارها در شهر خویش بین همین کوچه ها تو را نـشنـاخـتـیم اگـر چه که دیـدیـم بـارها اصلا قـرار بود که جـمـعـه بـبـیـنـمت بــازم گــنــاه مـن زده زیــر قــرارهـا در راه انتظار تو رفـتند زیر خاک… رفـتـنـد زیـر خـاک هـزاران هـزارها حالا که خلوت است حرم، بعد اربعین ما را بـبر زیـارت شش گـوشه دارها
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دستی بده تا که بگـیرم دست هـایت چـشمی بده تا که کنم گـریه بـرایت دسـت تـوسّـل دارم و چــشـم تـمـنّـا می دوزم امشب بر بلـندای عطایت مثل هـمیشه دست خـالی و غـریـبم یعنی نگاهی تازه کن سوی گـدایت خاموشیِّ امروز من از بیغمی نیست دیشب گریبان پاره کردم در هوایت شب های بسیـاری غـریـبانه نـمودم در گـوشـۀ تـنهـایـیام آقـا صـدایـت ای بـی پـنـاهی که پـناه عـالـمـیـنـی جــا ده دل آواره را زیـر عـبــایـت این گوشۀ دنیا کسی فکر نجات است با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند کی می نمایی قـصد اِعمال ولایت؟ قـربان اشک صفحـۀ قـرآن چشمت وقـت تـلاوت کــردن تـبّـت یـدایـت ای وارث خـون گـلـوی سر بـریـده کی میچکد خون گلویم زیر پایت؟ شور شهادت دارم و شوق وصالت یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی در ایام اسارت اهل بیت
با غـصـههای آل عـبـا گـریـه میکنی در اوج روضههای عزا گریه میکنی ما بـا گـنـاه اشـکِ تو را در میآوریم از سـوز بـی وفـایـی مـا گریه میکنی ای صاحب عزا، تو به این روضههای ما مـیآیـی و بـدون صدا گـریـه میکنی گاهی نجـف، مدینه، گهی کـربلا و گاه در مـشـهـد امام رضـا گـریـه میکنی بـر کـشـتـۀ فـتـاده بـه هـامـونِ کـربـلا بر داغ سـیـد الـشـهـدا گـریـه میکـنی این روزها به حـال دل عمّه جان خود در کوفه و به شـام بلا گـریه میکـنی بر رأس های رفـتـه به بـالای نـیـزهها با خیزران و طشت طلا گریه میکنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غـصـههـای آل عـبـا گـریه میکنی
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب تاسوعا
خود را مقـیم وادی احـساس میکنم دل را خـمار بوی گـل یـاس میکنم تا نام پـاک ساقی لب تـشنه میبـرم بوی تو را به میکده احساس میکنم تا وا کنی دگر گرهِ کورِ کارِ من... خود را دخیل حضرت عباس میکنم اشكی كه دادهای به دو دنیا نمیدهم کی اعتنا به گوهر و الماس میکنم؟ تا که بیایی از سفر ای باغبان عشق یاد گـل شکـسته قـد از داس میکنم امشب برای خواندنِ این روضه های سخت آقا ببخش این همه وسواس میکنم! دست بریده بود و علم بود و مشک بود قد خـمیده بود و حرم بود و اشک بود
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب تاسوعا
آقا نگـاهـم مانـده بر در تا بـیایی از جـاده های روشـن فـردا بیایی دوری تو بغضی نشانده در گلویم ای کاش میشد یا بمیـرم یا بیایی دارد توسل میکند چشمان خیسم ای حاجت روز و شب دنیا بیایی پـیچـیـده شد کار تمام شیعـیـانت باید بـرای رفـع مشکـل ها بیایی دیشب دعـا کردم برای دیدن تو دیشب غزل گفتم ردیفش با بیایی امشب دخیلم بر دو دستان ابالفضل شاید میـان روضـۀ سـقـا بـیـایی در انتـظـار تو تمام لحـظه ها را آقا نگـاهم مـانـده بر در تا بیایی
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب هفتم محرم
بـدونِ تو اُمـیـدِ ما، سـراب میشود بیا تمامِ شهر بر سرم، خـراب میشود بیا برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند دعـای مـادر تو مستجـاب میشود بیا بکش به آتش اشک را تو آه کِش میان ما که دل کنار گریهات کباب میشود بیا اگر کمی محبتت نصیب تشنهای شود برای او نَفَـس فـقط عـذاب میشود بیا به سینه می زنم مگر مدافع حرم شوم به روی سینههای ما حساب میشود بیا رسید روضۀ عطش شنـیدهام برای تو که آب خوشگوار هم مُذاب میشود بیا کنار خیمه مانده و فقط خـدا خـدا کند حـرم اسیـر گـریـۀ ربـاب میشود بیـا
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
حـالـی بـده هـمیشه بخوانم دعا فقط فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟ بـی فـایـده ست نـالـۀ آقـا بـیـا فـقـط پایی بده که در به در خیمه ات شویم فـانـی شـویم در جَـلَـوات شما فـقط هوشی بده که وقت بلایا و فـتـنه ها تـکـیـه کـنـیـم بـر غـم آل عـبـا فـقط جـانی بده به پـای نگـاهـت فـدا کنم پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط عزمی بده به دغدغۀ تو عمل کـنیم کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟! شوری بده شرر بزند بر شعور من آهـی بده به سوی تو باشد رها فقط سوزی بده به سینۀ من تا که روز و شب روضه بخـوانم از شَه کـربـبلا فقط روزی خـبر بده به غـلام سیاه خود یک شب بیا به خیمۀ ما؛بی صدا فقط ما از کسی به جز تو نداریم انتظار عـالـم درست می شود...آقا بیا فقط!
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
الا ای قـبـلـه گـاه دل كجـایی؟ محرّم شد... نمی خواهی بیایی؟ بـیا یك بـار تـا دورت بگـردم بـیا كـه مُـردم از داغ جـدایـی بیا یك سر به جمع سینه زن ها كه شـاید بشنـوم از تو صدایی فــدای نــالــه هــای آتـشـیـنـت مـیـان روضـه هـای نـیـنـوایی كـنـار قـتـلگـه یا خـیمه گاهی! نـمی دانـم كـجـای كــربـلایـی! هوای روضه های صبح گاهت دل دیـوانـه را كــرده هـوایـی شود آیا برای روضه خـواندن مرا هم یک دهه دعوت نمایی؟
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
درانتظار تو چـشمم هـمیشه بارانیست و بی تو حال وهوای دلم چه طوفانیست بیا که خـیـری از این زنـدگی نمیبینم که لحظه لحظۀ عمرم پُر از پریشانیست هوای خیمۀ قـلـبم بـدون تو سرد است بهار؛ پیش دو چشمم شب زمستانیست ز جادهای که گذرکردهای مسافر عشق ببین که جای قدومت چقدر نورانیست درون سیـنـۀ من پُـر ز آه تب دارست حـدیث غـیبت تو بین سینه زندانیست دعـای نـدبـۀ هـر صبح جـمـعـهام آقا به قـصد آمـدن تو برای مهـمـانـیـست بیـا که مـاه عـزای شهـیـد بـیسـر شد بـیا ببـار که هنگـام مرثـیه خوانیـست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ماه غم است و میكشي از سينه آه را خـم كـرده است آه غـمـت قـد مـاه را صاحـب عـزا تـرين عـزادارهـا بيـا تا بـر دلـم نگـاه كـني ايـن دو ماه را سـدّ گـنـاه بـستـه به مـن راه اشـك را ضامن شو و بگـو كه نبـنـدند راه را تا انـدكي شبـيه تو بـاشيـم اين دو ماه بـر تـن نـمــودهايـم لـبـاس ســيــاه را عمريست دست چادرِ زهراست بر سرم از من مگـيـر سايۀ اين سر پـنـاه را گفتم حسين و اشك روي گونهام چكيد ديـدم كه پاك كردهاي از دل گـناه را آه از دلِ تـو، آه ز چـشمـانِ عـمّهات چـشـمي كه ديـده واقـعـۀ قـتـلگـاه را
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دلـم بـرای دیـدنـت مـذاب شد نـیـامدی چـقـدر دوری شـما عـذاب شد نیامدی به شهر وعده دادم که میرسی و پیششان دوبـاره نوکـر شما خـراب شد نیامدی صدا زدی حسین را صدا زدم حسین را تمام عمر من پُر از جواب شد نیامدی شب یتیم مجتبی گذشت و من ندیدمت چقدر شاخههای گل، گلاب شد نیامدی دوباره شد محرم و رسید صاحب عزا ببین که مادرت ز گریه آب شد نیامدی سری بزن به اشک ما بیا که روز بعد از این نگویمت که روضۀ ربـاب شد نیامدی عروس فاطمه چرا به زیر برق آفـتاب؟ دوباره روی مادری کباب شد نیامدی
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
شبـيـه چـشم شما چـشم هاي تـر دارد كسي كه خاك حسينيه را به سر دارد خدا به روي من و تو حساب وا كرده كه گريـهاي بكـنيم و حـساب بـردارد
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای آخـریـن سـلالـۀ زهـــرا تــبـارهـا ای وارث شکـستـه دل ذوالـفـقـارهـا صدهـا هـزار حـاتـم طـایی گـدایـتـان هستند ریـزه خـوار شما سفـره دارها
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
آقـا مگـر داریم ما، ما یـادمـان نیـست یـادآوری کـردیـد، امـا یـادمـان نیـست عــیـبـی نـدارد او بـیـابـان گرد بـاشـد ما قصـۀ مجـنون و لیـلا یادمان نیست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در معـرض نـگـاه شـما نـور میشـوم بی نور تو ز محضرتان دور میشوم کم با تو حرف میزنم امّا دلم پُر است از شرمساری است که مهجور میشوم اصلاً به روی من نمیـاری که من بَدَم وقـتی که بـاز وصلـۀ نـاجـور میشوم بی آبـرویـم و به غـمـت گـریه میکنم آنـگـاه از نـگـاه تـو مـسـرور میشـوم چشمان توست جوشش آب حـیات من من با تو زنـده میشوم و نور میشوم وقتی به سبـک زندگیات زنـدگی کنم پس با مسیـر بنـدگیات جـور میشوم در پیش پات سـفـرۀ جان پهـن میکنم روزی که در سپاه تو مأمـور میشوم دارم امــیــد روز قـیـامـت بـه اذن تـو من باز روضه خوان تو محشور میشوم گـاهـی شبـاهـتی به تو پـیـدا کـنـد دلـم با یک فـرازِ ناحـیـه، مـأجـور میشوم پـس نـدبه میکـنم به غـریـبی جـدّ تـو آنقدر گریه میکنم که دگر کور میشوم یا مـنـتـقـم سـپـاه تو تـشـکـیـل میشود من هم در آن به نام تو مشهور میشوم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای واسـط فـیـض دو ســرا آجَـرَکَالله وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرکالله با نالۀ زهـراست عجین سوز صدایت هــمــنــالــۀ اُمّالــنّــُجَــبــا آجـــرکالله دریـاب مـرا در غـم سـالار شـهـیـدان ای مـنــتــقــم خــون خــدا آجــرکالله اذنـی بـده تـا گـریـهکـن جـدّ تو بـاشـم هرجا که شـود روضه بـپـا آجرکالله ما روضه گـرفـتـیـم قـدمرنجـه نـمایی تـا جـلـوه کـنـی بـر دل مـا آجـرکالله ما هرچه که داریم از آن گوشۀ چشم است تـو روی مـگـردان ز گــدا آجـرکالله راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است کی میشوی از شیعه رضا؟ آجرکالله با اشک بشوئیم دل از زنگ معـاصی بــاشــیــم ســرِ خــوان ولا آجــرکالله ای بـانـی هـرسـالـۀ روضـه مـددی تا در روضـه بـیـابـیـم تـو را آجـرکالله بر عـاشـق جـامـانـدۀ ارباب عـطا کن یـک تــذکـرۀ کــرب و بـلا آجـرکالله
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
جـانـا به دل خـستـۀ مـا هـم نـظـری کن یک شب تو از این کوچۀ ویران گذری کن این کوچۀ ظلمت زده از نـور فراریست ای مـاه بـیـا و شب دل را سـحـری کـن جــانــا تـو کـجـا و مـن آلــوده ولــیـکـن چون گل به بر خار شبی را سپـری کن چون لاله ز هجران تو خونین جگرم من رحمی تو بر این ماتم خونین جگری کن از راه رسـیـده سـت مــه جــدّ غـریـبـت یک شب به عزایش تو بیا نوحه گری کن یک شب تو بخوان از غم انگشت بریده یک شب تو بخوان از غم آن جسم دریده
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
خـشـكـی چـشم پـشـیـمان مـرا دریابید به غـبـاری سـر مـژگـان مرا دریـابید من اویـسـم ز قـرن آمـدم آقـایـم نیست چـشـمـهـای تر حـیـران مرا دریـابـیـد كاش میدیدم و با گریه كـنان میگفتم حـال آقــای پــریـشـانِ مـرا دریــابـیـد میزنم سینه به پایِ غمتان تا یك روز سـیـنـۀ خـسـتـۀ سـوزان مـرا دریـابـید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریـۀ مـادرِ تو میرسـد از روضۀ ما دست ها، چـاك گـریـبـان مرا دریـابیـد مادرت باز به سر می زند و میگـوید پـسـر تـشنـه و عـریـان مـرا دریـابـید عمّۀ كوچكِ تو داشت به زینب میگفت زخـم هـای لب مـهـمـان مـرا دریـابـید
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
امیـن حـضرت یـکـتـا چـرا نـمیآیی چـراغ دیــدۀ زهــرا چـرا نـمـیآیـی پیمبر است که با گریۀ هر سحر گوید اَلا سُــلالــۀ طـاهــا چــرا نـمـیآیــی علی به ناله صدا می زنـد بـیا مهـدی صـفـای خـانـۀ مـولا چـرا نـمـیآیـی حسن هنوز هم از کوچهای تُرا خواند غـریب کـوچـۀ غـمـها چرا نمیآیـی حسین منتظرِ منتـقـم به گـودال است امـیـد زیـنـب کـبـری چـرا نـمیآیـی تو ریسمانِ اسارت ز دست عمه بگیر امـیــر قـافـلـه، جـانـا چـرا نـمیآیـی هـنـوز پـاسـخ این درد را نـمیدانـیم که اهـل بیت و تـماشا! چـرا نمیآیی بـیـا که آه یـتـیــمـان کـربـلا گـویـند: جـواب خـون دل مـا چـرا نـمـیآیـی به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد پـنـاه هــر دل تـنـهـا چـرا نـمـیآیـی بخـونِ دیـدۀ عطشان کـربلا بر گـرد دوای غــصـۀ سـقـّـا چـرا نـمـیآیـی به استخوان شکسته، به سیـنۀ خسته که با لـگـد شده امضـا چـرا نمیآیی قـسم بخـون بنا حق چکـیده از نـیـزه امـیــد سـیّــد بـطـحـا چـرا نـمـیآیـی چه قرنها که به غربت گذشته در غربت مـقـیـم خـیـمـۀ صحـرا چـرا نمیآیی تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی سـفـیـر مـاتـم عـظـمـا چرا نـمیآیـی هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم هنوز منـتظـرت خـونِ دیـدۀ مظلـوم
: امتیاز
|